از شیطان آموخت و سوزاند

امروز صبح در محوطه حیاط کلیسا امانوئل را دیدم. تمام موهایش یک‌دست سفید برفی شده. مرا به مغازه‌اش برد. ناهار آن‌جا بودم. مغازه‌اش بوی رنگ روغن می‌دهد. این بو مرا یاد دایی سورن می‌اندازد. بارها با دایی سورن به خیابان ویلا می‌آمدیم و امانوئل را می‌دیدیم. هنوز غش‌غش خنده‌هایش در گوش‌هایم مانده. همه تابلوهایش زیباست. من تابلوی کوچ را از همه بیش‌تر می‌پسندم. در میان برق شمشیر سپاهیان و صدای ضجه و فریاد، ارامنه به سوی ارس رانده می‌شوند. بعضی با قایق‌های کوچک و بعضی شناکنان از رود می‌گذرند. سپاهیان سَر هوان جان برادر کاتولیکوس آراکل را بر سر نیزه بلند کرده‌اند. خون‌چکان با گوش‌ها و بینی بریده. سالخوردگان و کودکان نیمه‌جان زیر دست و پا افتاده‌اند.

معرفی کتاب از شیطان آموخت و سوزاند اثر فرخنده آقایی

کتاب "از شیطان آموخت و سوزاند" نوشتهٔ فرخنده آقایی، ما را به یاد رمانی دیگر از مجموعهٔ "دیدار"، به نام "بازگشت" از اثر احمد محمود می‌اندازد. منتقدان آثار احمد محمود با اعتقاد معتقدند که "بازگشت" می‌تواند به عنوان شاهکاری از نظر فرم، تکنیک و مضمون از آثار او در نظر گرفته شود. در این رمان، احمد محمود به تدریج شخصیت اصلی را به سوی دیوانگی سوق می‌دهد، به جای اینکه به صورت یکجا بنویسد که او دارای شاسب دیوانه‌ای است یا نه؟

این روند باعث می‌شود که راوی رمان "از شیطان آموخت و سوزاند" به مخاطب احساس عدم اطمینان و تردید بیشتری دست دهد. گاهی اوقات نمی‌دانید آیا باید حرف‌های او را باور کنید یا خیر؟ نمی‌دانید آیا او وقایعی را که در کلیسا به او واقع شده‌اند را تجربه کرده است یا این که اینها توهمی بوده‌اند؟ آیا گزارش پزشکی درست است یا نظرات راوی و اعضای کلیسا؟

در ابتدای رمان، خواننده به نظر می‌آید که راوی یک دختر جوان، بی‌سرپناه و فقیر است. اما هرچه به نوعی به پیش می‌رود، پرده از زوایای پنهان داستان برمی‌افتد و سوالاتی که در ذهن خواننده به وجود می‌آیند، صفحه به صفحه افزایش می‌یابد. داستان زنی مسیحی که با مردی مسلمان ازدواج می‌کند، و پس از مشکلات مختلف، تصمیم به طلاق می‌گیرد و پسر خود را به پدر مسلمانش می‌سپارد، به صورت یادداشت‌های یک دفترچه یادداشت روایت می‌شود. تاریخ‌های مختلفی از آغاز تا پایان داستان را شامل می‌شود، و گاهی چند روز به صورت خالی و بدون یادداشت گذشته و این باعث تردید و سوال در ذهن خواننده می‌شود. او ممکن است فکر کند که چه اتفاقی افتاده که راوی نتوانسته است در آن روزها چند خط بنویسد؟ آیا تجربیاتی داشته که از ذهنش رد شده یا دارای خوابی عمیق بوده که او را از نگارش باز داشته؟ در اینجا راوی و خواننده با هم درگیر می‌شوند، و خواننده تا پایان رمان نمی‌تواند با اطمینان بگوید که آیا راوی دیوانه بوده یا خیر؟

علت این تنش و تردید را می‌توان در محوریت مضمون و نگاه ناپایدار راوی به دنیا و وقایع او در داستان یافت. رمان "از شیطان آموخت و سوزاند" از طریق نوعی نقد به نگاه‌ها و باورهای جامعه و مخاطب به عناصر مختلفی از زندگی اجتماعی و مذهبی پرداخته است. این نوعی اثرگذاری است که باعث می‌شود روایت‌دهنده احساسی از تردید و تنش به خواننده انتقال دهد، در حالی که وقایع داستان را به چالش می‌کشاند و خواننده را به تفکر و تأمل می‌اندازد.

برای خواندن و دانلود کتاب ، کتاب های صوتی ، پادکست به کانال تلگرام ما مراجعه کنید : https://t.me/Bia_ino_Bekhon

آیدی کانال تلگرام : Bia_ino_Bekhon@