سووشون

سووشون، داستان زیبا و بی‌نظیر سیمین دانشور، داستان مبارزه، امید و مقاومت است. داستان زندگی یوسف که مانند سیاوش، مظلومانه کشته می‌شود و کسی برایش به سوگ نمی‌نشیند. نام این کتاب، که همان سوگ سیاوش است، نام مراسمی در ایران پیش از اسلام است که در سوگ و عزای سیاوش برگزار می‌شده. این داستان دلنشین و زیبا، با نثر روان و ساده‌اش، تابه حال بارها تجدید چاپ شده است و نمونه‌ای از یک داستان عالی و البته محبوب ایرانی به شمار می‌رود. بسیاری از مردم سووشون را با فتح سین می‌خوانند که به گویش محلی اهالی فارس نزدیک‌تر است. اما تلفظ آن با ضم سین هم درست است و به گویش تهرانی نزدیک است. در این یادداشت نگاهی به این اثر مهم ادبی می‌اندازیم.

خلاصه داستان سووشون

برای دانستن و درک داستان سووشون باید درباره ایران آن روزگار دانست. در زمان جنگ جهانی دوم، ادعای بی‌طرفی ایران به دلیل حضور کارشناسان آلمانی نقض شد. نیروهای بریتانیا به ایران آمدند و همین ماجرا سبب شد تا رضاشاه، سلطنت را به فرزندش، محمدرضا واگذار کند. این موضوع کشور را در بحران فرو برد. بحرانی که تا زمان کودتای بیست و هشت مرداد ادامه داشت. این بحران‌ها وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران را تحت تاثیر قرار داده بود. اختلاف طبقاتی در جامعه به شدت به چشم می‌آمد و زندگی خان‌ها باید از طریق تامین نیازهای سربازان انگلیسی تامین می‌شد. اما یوسف، قهرمان داستان که خان است و تحصیلکرده، از این کار سر باز می‌زند. او این که زندگی خودش در رفاه و آسایش باشد و زیردستانش را در فقر و بدبختی ببیند، نمی‌خواهد. همین تلاش او برای باج ندادن به بیگانه‌ها و سیر کردن شکم رعیت‌هایش، ماجرا و محور اصلی داستان است.

در مورد سیمین دانشور و آثار او

سیمین دانشور به‌عنوان اولین نویسنده‌ی زن ایرانیِ دوران معاصر شناخته می‌شود. او نویسنده‌ی مطرحی است و همه‌ی ما حتی اگر آثار مشهورش را نخوانده باشیم، حتماً نامش را شنیده‌ایم. سیمین سال ۱۳۰۰ در خانواده‌ای سرشناس و آشنا با هنر و در شهر شعر و عشق، شیراز متولد شد؛ پدرش پزشک بود و مادرش نقاش و مدیر هنرستانی دخترانه. دوران کودکی سیمین آرام، خوب و زیبا گذشت؛ او دانش‌آموزی باهوش و موفق بود و در همان دوران مدرسه اولین نوشته‌اش را در یکی از روزنامه‌های شیراز منتشر کرد. 

شاید بتوان سرچشمه‌ی عشق نویسندگی در سیمین دانشور را کتابخانه‌ی پدرش دانست؛ او همیشه به کتاب‌ها دسترسی داشت و با خواندن شاهکارهای ادبیات دنیا، شیفته‌ی جهان کلمه‌ها شد. دانشور در رشته‌ی ادبیات فارسی دانشگاه تهران تحصیل کرد و در همین دانشگاه بود که با پروین اعتصامی، شاعر بزرگ ایرانی آشنا شد. دانشور در سال ۱۳۲۷بعد از مدت‌ها سیر‌و‌سلوک در دنیای ادبیات و نوشتن برای رادیو، اولین کتابش را به انتشار رساند. 

کتاب «آتش خاموش» نقطه‌ی شروعی بود برای دنیای نویسندگی دانشور. در واقع این مجموعه داستان، یک اتفاق تازه بود، چون پیش از سیمین هیچ زنی در ایران داستان کوتاه ننوشته بود. او در همین سال با جلال آل احمد، نویسنده‌ی مطرح ایرانی، آشنا شد و این آشنایی به عشقی عمیق انجامید. 

زندگی سیمین و جلال زندگی ساده‌ و حتی گاهی سخت بود؛ آن‌ها همدیگر را دوست داشتند و سعی می‌کردند در کنار هم از موانع بگذرند. سیمین ترجمه می‌کرد تا کمتر فشار زندگی را احساس کنند. 

چند سال بعد، در سال ۱۳۳۱ او تصمیم گرفت برای تحصیل در رشته‌ی زیبایی‌شناسی دانشگاه استنفورد، به آمریکا برود. او در طول تحصیلش از طریق نامه با جلال در ارتباط بود و بعد از تحصیلاتش هم به ایران بازگشت. کتاب «شهری چون بهشت» هم که دوباره مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه سیمین است، در سال ۱۳۴۰ منتشر شد.

و اما نقطه‌ی اوج، آن بزنگاه بزرگ و قله‌ای که زندگی سیمین را تغییر داد، در سال ۱۳۴۸ اتفاق افتاد. سیمین دانشور در همین سال رمان مشهور سووشون را منتشر کرد. سووشون به‌شدت موفق ظاهر شد و حتی حالا که سال‌ها از تولدش می‌گذرد، هنوز خوانده می‌شود، ترجمه می‌شود و جای پایش را در فهرست بهترین رمان‌های ایرانی محکم کرده است. 

در نهایت هم می‌رسیم به این سوال مهم که چرا سیمین یکی از نویسندگان مهم و محبوب ایرانی است؟ پاسخ این است که سیمین از دل جامعه‌اش بیرون آمده بود. او یکی از خود مردم بود؛ آن‌ها را می‌دید، صدایشان را می‌شنید و سعی می‌کرد بازتاب زندگی مردم کوچه و بازار باشد. داستان‌های او واقعی و قابل لمس‌اند؛ شخصیت‌هایش زنده‌اند و درون‌مایه‌هایش از جامعه جان گرفته‌اند. سیمین به معنای واقعی کلمه نویسنده بود و خوب می‌توانست زمانه را در نوشته‌هایش به‌نمایش بگذارد. او بعد از مرگ جلال که تنها دو ماه بعد از خلق سووشون رخ داد، به نوشتن ادامه داد و داستان‌ها و مقاله‌های مختلفی نوشت. 

‌برای خواندن و دانلود کتاب ، کتاب های صوتی ، پادکست به کانال تلگرام ما مراجعه کنید : https://t.me/Bia_ino_Bekhon

آیدی کانال تلگرام : Bia_ino_Bekhon@